loading...
پسر نسبتا بد
younes بازدید : 46 1392/09/13 نظرات (1)

از چی بگــــم برات ؟ شاید قصه دوس داری/قصهء امتحان تو دانشــگاهِ روستایی
اگه قصه تلخه ، مثه چایی تو استکانِ/بد ترین جای دنیا ، سالنِ امتحانِ
که نشستند مثه بُــز و هی میگن کاشکی/یه مراقبِ خوب جای این لجن داشتیم
رضا برگـشــت ، از بغلی جوابِ گرفت/یهو مراقب پرید روش تقلبو گرفت
اون مراقـبِ بد ، با داد و فریاد گفــت/زود برو بیرون ، ولـی دَرَم قفل بود …
بدبخــــت شدم ، تقلبُ گرفت ازم ایـــــزد/ای کاش جای گرفتنش، یکم منو میزد
اون دانشجو مُـــرد ، در راه کلاسـی که/مراقبـش دل نداره ، مثـه پلاسـتیکه
اصَـن سیـنگل میخواد، دفتـرو کتابُ ببـنده/دیگه درس نمیخونه، میگه مدرک کیـلو چنده 
از چی بگـــــــــم؟ استادی که خیلی خوشگله/یا جوابِ ســؤالی که خیلی مشگله؟
یا اون مراقـب که تقـلـبُ هی کِــــــش بده/دلم میخواد با خوار مادرش وفقش بده
هی گفت جاتُ عــوض کنُ من حوصله کــردم/تـــو سالن امتحانات یه مُدلِ برده ام
یـهـو دیـدی برگـهء امتــحانُ ذره ذره کــردمُ/کارِ خودمــو خودشــو یه سَــــره کردم

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط Z㋡HREH در تاریخ 1392/09/15 و 18:32 دقیقه ارسال شده است

این شعرت بد جوری به حال واوضاعه الانه من میخورهشکلک
پاسخ : مث خودم


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم... (*)(*)(*)(*)(*) به وبسایت من خوش آمدید .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوستانـ دوستـ دارید در چهـ موضوعیـ پستـ بزارمـ ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 32
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 581
  • بازدید کلی : 3,663